فرازهايی از کلاس استاد بزرگ ويکتور کورچنوی

در مورد با ارزش ترين کتاب نوشته شده در تاريخ شطرنج من معتقدم که همانگونه که اکثر بزرگان شطرنج گفته اند کتاب " مسابقه کانديداها؛ زوريخ ١٩٥٣" تأليف ديويد برونشتاين با ارزش ترين کتاب نوشته شده در تاريخ شطرنج است، هر چند خواندن دقيق کتاب های کلاسيکی مثل " روش من " و " تمرينات من " نوشته آرون نیمزويچ برای هر شطرنج باز در آرزوی پيشرفتی واجب می باشد همينطور ديگر کتب کلاسيک مثل بازيهای کاپلانکا، آلخين، باتوينيک نيز بسيار مهم می باشند .... و اما در ميان کتابهايی که اخير تأليف شده اند کتب پيشينيان بزرگ من تأليف گری کاسپاروف از ارزش بسيار والايی برخورد ار است و می تواند منبعی کافی برای دانش کلاسيک يک بازيکن باشد، همينطور مجموعه کتب آقای دورتسکی که از نظر شيوه نگارش و توجه خاص به ارائه تمرينات بسيار با ارزش هستند البته کتب آقای دورتسکی عمدتاً برای بازيکنان سطح کانديدای استادی نگارش شده است و ممکن است برای سطوح پائين تر کمی مشکل باشد. دو جلد کتاب خود من به نام بهترين بازيهای من با مهره سفيد و سياه نيز برای يادگيری مناسب می باشند زيرا در آن همچون کتاب زوريخ ١٩٥٣سعی کرده ام که تفسير بازيها را به نحوی ارائه کنم که دارای ارزش آموزشی نيز باشند و بازيکنان سطوح پائين تر نيز با خواندن آنها به سطح بالاتری از دانش شطرنجی دست يابند. در مورد شروع بازی و انتخاب آن: زمانی که بازيکنی در زمان آموختن شطرنج احساس کرد که در شروع بازيهايی که تا کنون بازی می کرده است ديگر احساس راحتی نمی کند و در شروع های ديگری احساس راحتی می کند اين نشان می دهد که سطح شطرنج او عوض شده است ( اين جمله را در جوانی از استاد بزرگ لونفيش شنيدم و بارها صحت آن بر من ثابت شد.) اگر اعتقاد داشته باشيم که رابطه ای منطقی بين شخصيت شطرنجباز و سبک وی در شطرنج وجود دارد و بپذيريم که شروع بازی های مختلف و ايده های آنها غالباً منشعب از سبک های مربوطه است، بنابراين اگر بخواهيم برنامه شروع بازی مناسبی برای يک بازيکن انتخاب کنيم بايد سبک شطرنج وی را تشخيص دهيم و برای تشخيص سبک شطرنجی يک بازيکن بايد بتوانيم شخصيت وی را تحليل کنيم. تا اينجای کار مسئله به اندازه کافی پيچيده بوده است. اما مرحله بعدی اهميت بنيادی و بسيار خاصی دارد زيرا اکثر انسانها از نظر شخصيتی دچار تضادهای فراوانی هستند، انسانی را می بينيد که شخصيتاً انسانی ريسک پذير است ولی زندگی اش را صرف کاری يکنواخت می کند و انسان ديگری را می بينيد کاملاً محافظه کار که به تجارت پر خطر می پردازد. - شايد اگر بخواهيم به عنوان راه حلی ساده و فراگير همان چيزی را که بزرگان گفته اند را تکرار کنيم بگوييم که دنبال علائق رفتن راحت ترين راه يافتن سبک و استعداد است بله اين جمله کاملاً صحيح است چيزی که در چشم تو زيباست مسلماً برای تو مناسب است و چيزی که به نظرت زيبا نمی آيد برای تو مناسب نيست بله اگر بازيکنی با دقت فراوان بگردد و پس از مطالعه دقيق بازيهايی مورد علاقه اش را انتخاب کند ، او سبک خود را بدرستی يافته است و او بايد توجه نمايد که بدون مطالعه کافی و فراگير با ديدن يک يا دو بازی درخشان در يک سبک، شيفته آن نشود.اما ذکر چند نکته را نيز ضروری می دانم وقتی با بازيکنان کانديد استادی و يا حتی بازيکنان بسيار سطح پائين تر از آن برخورد می کنيم می بينيم که آنها تا چه حد تحت تأثير اولين مربيشان هستند، بله مربيانی که کار با يک بازيکن را شروع می کنند به ندرت آشنايی با سبک های مختلف شطرنج دارند و احتمالاً با يکی دو برنامه شروع بازی هم بيشتر آشنا نيستند و به قول معروف به همه مريضها يک دارو تجويز می کنند و پر واضح است که توقعی بی جا خواهد بود اگر از آنها انتظار داشته باشيدم که بتوانند شخصيت بازيکن را تشخيص دهند و بر اساس آن شخصيت سبک وی را بشناسند و بر اساس سبک او برنامه شروع بازيش را تنظيم کنند؟!! اما چاره چيست؟ تا بوده همين بوده است کسی نمی تواند و نبايد از مربيان اوليه بازيکنان چيز بيشتری انتظار داشته باشد ولی من معتقدم در ميان تمام مربيانی که عاشقانه می کوشند به شطرنج بازان جوان و علاقمند اسرار اين بازی زيبا را بياموزند چنانچه علی رغم همه اين پيچيد گيها به شاگردانشان بياموزند که هر روزه به طور مستقل به کار شطرنجی بپردازند، آنگاه مسلم است که آنها وظيفه خود را در مقابل شاگردانشان کامل کرده اند. چند نکته ديگر را هم در مورد برنامه شروع بازی لازم می دانم بيان کنم، شطرنجبازان بايد بدانند که همه بازيکنان می توانند همه شروع بازيها را بياموزند و بازی کنند و چنانچه بازيکنان فرصت و زمان فراگيری شروع های جديد را داشته باشند نه تنها هيچ نکته منفی در آن وجود ندارد، بلکه تأثيرات آموزشی فراوانی نيز دارد، شطرنج باز دارای ديدی فراگير تر خواهد شد و اين تفکر که مثلاً شطرنج بازی فرانسه باز بدنيا می آيد و بايد تا آخرعمر فرانسه بازی کند تصور غلطی می باشد. به عنوان مثال من در زندگی شطرنجی ام تا کنون ٧٠ شروع بازی مختلف را به کار گرفته ام و بعضی از شورع بازی ها را اولين بار در سن ٧٠ سالگی به برنامه شروع بازی ام اضافه کردم. اما معتقدم که يک بازيکن بهترين نتايج را در سبک خاص شطرنجی اش که متناسب با شخصيتش باشد بدست خواهد آورد. کپی کردن برنامه شروع بازی های يک بازيکن قدرتمند می تواند همواره کاری مفيد باشد و شطرنج بازی که اين کار را انجام دهد شايد برنامه نسبتاً نامناسبی از شروع بازی ها را برای خود انتخاب کند ولی اينکار حسن های فراوانی دارد، که رهايی از سر درگمی و تمرکز در انتخاب و آموختن آن برنامه از جمله حسن های آن است. به هر حال همانطور که می دانيم هر گونه کار شطرنجی و مطالعه بازيهای بازيکنان قدرتمند سطح شطرنجی بازيکن را ارتقاء خواهد داد و فقط بايد بدانيم که گاهی بعضی از شاخه های شروع بازی که بازيکنان قدرتمند انتخاب میکنند نياز به داشتن اطلاعات خاص در مورد وضعيت ها حاصل از آن دارد و اداره آنها برای بازيکنان سطح پائين تر بسيار مشکل است در اين ميان جستجو در تاريخچه آن شروع بازی و خواندن بازيهای تفسير شده می تواند اسرار ويژه آن را برای بازيکن ضعيفتر روشن سازد. هر چند معتقدم که بازيکنی که برايش شطرنج بازی کردن جالبی خود را از دست داده است بهتر است بازی کردن شطرنج را فوراً رها کند ولی ذکر اين نکته را نيز ضروری می دانم که دنبال کردن ايده های جديد، نو آوری ها و تغيير شروع بازی ها می تواند عاملی بسيار مؤثر برای حفظ و يا حتی تقويـت علاقه بازيکن به شطرنج باشد و مسلم است که بازيکنی که همواره شروع بازی های خاص و محدودی را بازی می کند و حاضر هم نمی شود ديگر شاخه ها را هم امتحان کند به زودی علاقه اش را به شطرنج از دست خواهد داد.
:: موضوعات مرتبط:
فرازهايی از کلاس استاد بزرگ ويکتور کورچنوی